کنایه از مردمی است که دیر به خواب رود و دیر هم بیدار گردد. (برهان) (انجمن آرا). آنکه خوابش سنگین باشد و دیر بیدار گردد. (آنندراج) : امروز منم روز فرورفته و شب خیز سرگشته از این بخت سبک پای گران خواب. خاقانی. چیست بدیوان عشق حاصل کارم جز اشک عمر سبکپای گشت بخت گران خواب شد. خاقانی. مرغ گران خواب تر از صبحگاه پای فلک بسته تر از دست ماه. نظامی. ز دست بخت گران خواب و کار بی سامان گرم بود گله ای رازدار خود باشم. حافظ. این بخت گرانخوابم بیدار شود روزی وین دولت سرمستم هشیار شود روزی. حافظ. رخسارۀ گلرنگ تو هر دم به هوایی است چون چشم گران خواب تو بیمار نباشد. صائب (از آنندراج)
کنایه از مردمی است که دیر به خواب رود و دیر هم بیدار گردد. (برهان) (انجمن آرا). آنکه خوابش سنگین باشد و دیر بیدار گردد. (آنندراج) : امروز منم روز فرورفته و شب خیز سرگشته از این بخت سبک پای گران خواب. خاقانی. چیست بدیوان عشق حاصل کارم جز اشک عمر سبکپای گشت بخت گران خواب شد. خاقانی. مرغ گران خواب تر از صبحگاه پای فلک بسته تر از دست ماه. نظامی. ز دست بخت گران خواب و کار بی سامان گرم بود گله ای رازدار خود باشم. حافظ. این بخت گرانخوابم بیدار شود روزی وین دولت سرمستم هشیار شود روزی. حافظ. رخسارۀ گلرنگ تو هر دم به هوایی است چون چشم گران خواب تو بیمار نباشد. صائب (از آنندراج)
گران خواب بودن. دیر بیدار شدن. سنگین خوابی: صداع بلغمی هفت نوع است: یکی گرانی سر و چشم. دوم کسلانی و دیرکاری. سیم خفتن و گران خوابی... (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
گران خواب بودن. دیر بیدار شدن. سنگین خوابی: صداع بلغمی هفت نوع است: یکی گرانی سر و چشم. دوم کسلانی و دیرکاری. سیم خفتن و گران خوابی... (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
به معنی گران پای. (آنندراج). دیربلندشونده و سخت از جای برخیزنده: اگرچه شیرپیکر بود پرویز ملک بود و ملک باشد گران خیز. نظامی. از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش میرسد خوابی که بیداری فراموشت شود. رضی دانش (از آنندراج)
به معنی گران پای. (آنندراج). دیربلندشونده و سخت از جای برخیزنده: اگرچه شیرپیکر بود پرویز ملک بود و ملک باشد گران خیز. نظامی. از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش میرسد خوابی که بیداری فراموشت شود. رضی دانش (از آنندراج)
دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه شهرستان خوی واقع در شش هزاروپانصدگزی شمال خاوری خوی و سه هزاروپانصدگزی خاور شوسۀ خوی به ماکوه هوای آن معتدل و دارای 685 تن سکنه است. آب آنجا از جویبار ربط و پارچی تأمین می شود. محصول آنجا غلات، پنبه، زردآلو و شغل اهالی زراعت است. صنایع دستی مردم آنجا جوراب بافی است. از راه ارابه رو آدیامان می توان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه شهرستان خوی واقع در شش هزاروپانصدگزی شمال خاوری خوی و سه هزاروپانصدگزی خاور شوسۀ خوی به ماکوه هوای آن معتدل و دارای 685 تن سکنه است. آب آنجا از جویبار ربط و پارچی تأمین می شود. محصول آنجا غلات، پنبه، زردآلو و شغل اهالی زراعت است. صنایع دستی مردم آنجا جوراب بافی است. از راه ارابه رو آدیامان می توان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی واقع در پنجهزار و پانصدگزی شمال باختری خوی و 13 هزارگزی شمال شوسۀ خوی به سیه چشمه. هوای آن سردسیر و دارای 120 تن سکنه است. آب آنجااز چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. در سه هزار و پانصدگزی شمال قریه مقبره ای به نام باباگرگان وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی واقع در پنجهزار و پانصدگزی شمال باختری خوی و 13 هزارگزی شمال شوسۀ خوی به سیه چشمه. هوای آن سردسیر و دارای 120 تن سکنه است. آب آنجااز چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. در سه هزار و پانصدگزی شمال قریه مقبره ای به نام باباگرگان وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)